English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5320 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
presumptive instruction U دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
Other Matches
unbowed U انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
unexploded U عمل نکرده مهمات عمل نکرده
look before your leap U گز نکرده
unsight U امتحان نکرده
untravelled U سفر نکرده
indigested U فکر نکرده
rudimental U رشد نکرده
sole U ازدواج نکرده
niet le fait U او نکرده است
unkempt U شانه نکرده
soles U ازدواج نکرده
single U ازدواج نکرده
abortive <adj.> رشد نکرده
uncounselled U مشورت نکرده [نداده]
paddies U برنج اسیاب نکرده
paddy U برنج اسیاب نکرده
dud U گلوله عمل نکرده
unused U عادت نکرده بکارنبرده
unfledged U پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
nuclear dud U بمب عمل نکرده اتمی
stunted tree U درخت رشد نکرده وکوتاه
he is not quite rested U خوب رفع خستگی نکرده
absolute dud U گلوله اتمی عمل نکرده
dwarf dud U بمب اتمی عمل نکرده
impennate U دارای بالهای رشد نکرده
seed wool U پنبه خام یاپاک نکرده
hung striker U چاشنی عمل نکرده نارنجک
clean U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud U جنگ افزار هستهای عمل نکرده
cleans U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleanest U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleaned U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
Nobody was late except me . U هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
unschooled U تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
polywag U دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
slinks U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortions U سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slink U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinking U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to U تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
change U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
bomb reconnaissance U شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
changed U تغییر
stationary U بی تغییر
dachi U تغییر پا
misalignment U تغییر
variation U تغییر
alternation U تغییر
amendments U تغییر
amendment U تغییر
shunting U تغییر خط
mutation U تغییر
mutations U تغییر
conversion U تغییر
conversions U تغییر
variations U تغییر
vicissitude U تغییر
innovations U تغییر
innovation U تغییر
fluctuation U تغییر
changing U تغییر
commutation U تغییر
change U تغییر
changes U تغییر
changeless U بی تغییر
modification U تغییر
alteration U تغییر
standpat U مخالف تغییر
metamorphosis U تغییر شکل
coefficient of variation U ضریب تغییر
mutant U تغییر پذیر
peripeteia U تغییر ناگهانی
mutants U تغییر پذیر
covariation U تغییر همگام
variation theorem U قضیه تغییر
commutable U قابل تغییر
modifying U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
convertibility U توانایی تغییر
modifies U تغییر دادن
concurrent variation U تغییر همزمان
parathesis U ترکیبی بی تغییر
palingenesis U تغییر شکل
displacement U تغییر مکان
displacement U تغییر موضع
permute U تغییر دادن
phase shift U تغییر فاز
cinversion U تغییر شکل
variations U تغییر ناپایداری
supple U تغییر پذیر
immutable U تغییر ناپذیر
change of curvature U تغییر انحنا
change in supply U تغییر عرضه
secular change U تغییر قرنی
sex reversal U تغییر جنسیت
transmutation U تغییر شکل
change in demand U تغییر تقاضا
behavior modification U تغییر رفتار
modification U تغییر وتبدیل
automatic take U تغییر پایگاه
altertive U تغییر دهنده
alterant U تغییر دادنی
alterable U قابل تغییر
invariable U تغییر ناپذیر
unalterable U تغییر ناپذیر
change of place U تغییر مکان
changer U تغییر دهنده
change spin U چرخیدن با تغییر پا
variation U تغییر ناپایداری
variability U تغییر پذیری
changeable U قابل تغییر
changeable U تغییر پذیر
weathered U تغییر فصل
speed variation U تغییر سرعت
transformation U تغییر شکل
put about U تغییر مسیردادن
range of variation U ناحیه تغییر
rebus sic stautibus U تغییر شکل
reversal shift U تغییر وارون
constantly U بدون تغییر
change of speed U تغییر سرعت
alterability U قابلیت تغییر
current displacement U تغییر جریان
variables U تغییر پذیر
frequency change U تغییر بسامد
frequency fluctuation U تغییر فرکانس
heterophonia U تغییر صدا
altered U تغییر دادن
altering U تغییر یافتن
altering U تغییر دادن
alters U تغییر یافتن
alters U تغییر دادن
fluctuate U تغییر مداوم
altered U تغییر یافتن
mutating U تغییر دادن
amend U تغییر دادن
fluctuates U تغییر مداوم
fluctuated U تغییر مداوم
amended U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
alter U تغییر یافتن
alter U تغییر دادن
load variation U تغییر بار
infelection U تغییر شکل
weathers U تغییر فصل
weather U تغییر فصل
variable U تغییر پذیر
inalterability U تغییر ناپذیری
inalterable U تغییر ناپذیر
immutability U تغییر ناپذیری
invariance U تغییر ناپذیری
left shift U تغییر مکان به چپ
lability U تغییر پذیری
kainotophobia U تغییر هراسی
kainophobia U تغییر هراسی
upheaval U تغییر فاحش
upheavals U تغییر فاحش
ireversible U تغییر ناپذیر
invariant U تغییر ناپذیر
mutates U تغییر دادن
mutated U تغییر دادن
vary U تغییر کردن
mutable U تغییر پذیر
mutabilty U تغییر پذیری
mutability U تغییر پذیری
multiplier U ضریب تغییر
moveable U قابل تغییر
dimensional change U تغییر اندازه
design change U تغییر طرح
kaleidoscope U تغییر پذیربودن
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1I am good with figures,how about you?
1He has been publicly disgraced for offenses of which he was not guilty.
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1نقش ارامنه در تغییر و تکامل زبان ترکی
1to take a spell at whell
1 moves up the range
1Oem
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com